توانایی های جدید فندق مامان
وای چه جیگری شدی
اول از همه بگم دیر به دیر وبلاگتو آپ می کنم چون علاقه زیادی به لپ تاپ داری . اجازه نمی دی کسی دست بهش بزنه فقط در اختیار شماست برای همین شبها میام آپ می کنم .
پس تقصیر من نیست بزرگ شدی اعتراض نکنی!!!!!!!.
قبل از عید تمرین بابا گفتن می کردی آروم .یواشکی بابا می گفتی با خودت یه (با) یواش می گفتی و (با) بعدی رو بلند. ولی تو عید قشنگ بابامی گفتی.
تو عید هم بعد از یه عالمه دَدٍ رفتن یاد گرفتی بگی دَدٍ. وتی سوار ماشین می شدی کلی ذوق می کردی . دست می زدی و می گفتی دَدٍ.
عاشق کارتون باب اسفنجی هستی به خصوص آهنگش برات ضبط کردم تا آخرش می شینی با دقت می بینی علاوه بر اون تبلیغ الفی و بوتانیکال اسلیمینگ هم دوست داری وقتی شروع میشن چشم ازشون بر نمی داری.
چند وقتی بود حالت چهاردست و پا به خودت می گرفتی ولی بلد نبودی دستاتو جلو ببری میوفتادی . تا بالاخره ٢٦فروردین خونه مامان مریم یک ذره رفتی جلو .این عکسم فردا شبش خونه مامان مرضی ازت گرفتم که خوشحال بودی رفتی زیر میزو از سمت دیگش دراومدی
٣اردیبهشت بود که باد میومد در تراس باز بود خونه خیلی سرد شد من هم برا اینکه شما سرما نخوری رفتم شومینه رو روشن کردم وقتی برگشتم دیدم دستتو به مبل گرفتی بلند شدی منو تماشا می کنی انقـــــــــــــــــدر ذوق کردم هزارتا بوست کردم شب هم رو تختت نمی خوابیدی مدام بلند میشدیو می خندیدی تا من و بابا برات دست بزنیم.
وبالاخره ٤اردیبهشت وقتی خونه مامان مریم بهت سوپ می دادم قاشقت به دندونت خورد و صدا کرد منم سریع زنگ زدم و به بابا و مامان مرضی گفتم قربونت برم به جمع کباب خورا خوش اومدی.
راستی ظهرش هم یاد گرفتی خودت غذا بخوری!!!!!