سوشیانتسوشیانت، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

سوشیانت ثمره ی عشق من و بابا

چند هفته گذشته

1392/3/4 14:14
نویسنده : مامان وبابا
894 بازدید
اشتراک گذاری

زندگی مامان جمعه ١٢اردیبهشت رفتیم باغ عمو مجید توت سیاه خوردی آخه ما از درخت توت خونه مامان مریم بهت می دادیم خیلی دوست داشتی . ا انگار به توت های عمو مجید حساس بودی و از فردا صبحش اسهال استفراغ گرفتیی آقای دکتر هم بهت دارو داد . بعد از سه روز استقراغت قطع شد ولی تا یک هفته اسهال داشتی دوباره رفتیم دکترو برات آزمایش نوشتند که  خدارو شکر آزمایشت موردی نداشت و اسهالتم همون روز خوب شد.راستی وزنتم 10.200کیلوگرم و قدت ٧٤سانتی متر بود.

جمعه ١٩اردیبهشت اتاق خوابو مرتب می کردم تو هم داشتی بازی می کردی که چند بار همه ی زورتو میزدی و می گفتی اَهه مثلا عطسه می کردی .

از کارای دیگه ای که می کنی از سرسره ات برعکس بالا میری

وقتی بابا میاد از بغلش تکون نمی خوری موقع شام و ناهار حتما باید بغل بابا باشی

وقتی تلویزیون می بینی با کنترل از hdmiبه tv می بری وقتی برفکها میاد کلی ذوق میکنیو کنترلو به من میدی تا دوباره برات بیارم.

وقتی می خوای بری دَدٍ میری سمت در و به در می زنی میگی دَدَدَ

دوست داری بری تو اتاقو درو ببندی رو خودت و باز کنی دالی کنی

چهاردست پا دنبال توپت میری و میشینی توپتو بلند می کنی پرت میکنی

چند بار با بابا میریم اخر شبها تو کوچه با روروئکت همه ی کوچه رو میری کلی خوشحال می کنیوقتی برمی گردیم از خستگی زود خوابت می بره.

یاد گرفتی از پله ها بالا بری بری تو اتاقت برا خودت دست میزنی که میری بالا.

وای از دست تو نمی تونیم تو ماشین کول دیسک بزاریم سریع در میاری  تا در نیاری ول نمی کنی

در کشوها رو باز می کنی همه چیو میریزی بیرون.


 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان طاها
1 خرداد 92 16:14
ای جااااااان تو هم که اندازه طاهای ما شیطونی به ما هم سر بزنید خوشحال میشیم
مامان مریم
2 خرداد 92 1:57
الهی قربونت برم که اینقدر باهوش هستی
خاله هدا
4 خرداد 92 14:32
الهی.نبینم مریض بشی خاله