پسرم بزرگ شدی!!!!!!!!!!!!
دمامانی انقدر شیطون و بلا شدی که نمی دونم از کجا شروع کنم
این روزها همه ی توجهم بهته چون وقتی یه لحظه ازت غافل شدم می خواستی از پله بیای پایین که پرت شدی خدارو شکر سریع گرفتمت و سرت به جایی نخورد ولی زیر چشمای نازت و پیشونیت کبود شدبرای همین بابا همه ی خونه رو موکت کرد الان خونمون با موکت و هالی که پر از وسایل بازیه شبیه بازی خونه شده تا خونه.
انقدر هوا گرم شده که هرروز ظهر با بابا می ری تو استخرت اب بازی می کنی وقتی بابا می اد خونه بعد از ناهار در تراسو نشون میدی می گی دَدٍ
اینجا هم باغ خاله زریه که رفتی تو استخر آرتمیس
از هندونه هم که نمی گذری هر جاهندونه می بینی چهار دست و پا سریع خودتو بهش می رسونی.
نوش جونت.
شب ها هم با مامان مرضی و مریم وبابایی ها و خاله هدیه و عمو فرهاد و فربد می ریم پارک . شما هنوز خیلی کوچولو هستی تا سوار وسایل بازی بشی ولی وقتی می بینی کلی ذوق می کنی . عاشق عمو فرهادی وقتی می بینیش بغل هیچکس به جز فرهاد نمیری.
برات چادرتو وصل کردیم گذاشتیم گوشه ی هال همه ی اسباب بازیاتو چیزایی که دوست داری با خودت میبری تو خونت هروقت چیزی گم می کنم میرم میبینم تو خونته شیطون بلا
برای خودت دمر می خوابی و لالایی می گی شب ها هم وقتی شیر می خوری از بغل من میری بغل بابا و خودتو به خواب میزنی تا بابا بوست کنه وقتی بوست نمی کنه به پیشونیش میزنی.الهی قربونت برم
حدود 5 6ثانیه می تونی بایستی و دستتو به دیوار یا میز و... میگیری و راه میری.
کلماتی که ی گرفتی:
بابا
ممممما مممممما (مامان)
کیه؟ (وقتی تلفن یا زنگ در میزنه یا با کسی تلفنی حرف میزنیم)
کلاغ؟ دَر (پر) گنجیشک ؟ دَر (پر)
کلاغه می گه؟ دار دار (قار قار)
جججججیززززززززز (وقتی به چیزی نباید دست بزنی می بینی )
توپ بازی می کنیم میگیم 1 2 می گی ده (سه) توپو پرت می کنی وقتی چیزیو پرت کنی خودت می گی ده و پرت می کنی
میری تو خونت میای بیرون می گی داااااااا شیرین زبون مامان
انقدر بزرگ شدی که خودت غذا می خوری عسل مامان
20 خرداد هم تولد من بود امسال بهترین تولدم بود چون تو فرشته ی زیبابه جمعمون اومدی و مامان مرضیمنو سوپرایز کرد خونشون تولد گرفت