یه روز تلخ دیگه (واکسن)
نفسم امروز روز بدی بود که از یک هفته پیش غصه اشو می خوردم اونم واکسن دو ماهگیت بود که با بابا و مریم جون رفتیم بهداشت اول وزنت کردن که ٦١٠٠ شدی.
بعد خانم پرستار دور سرتو اندازه گرفت ٣٩ سانت و قدت ٥٩سانت بود.
حالا دیگه نوبت واکسن هات بود
سوشیانت بعد از واکسن:
چون دفعه اول واکسنت بود و بابا باید یه مسافرت کوچولو میرفت رفتیم خونه ی مریم جون .
مرضی جون هم نگرانت بود وزنگ زد حالتو پرسید.
واااااااااااااااااااااای مامانی از خدا می خوام هیچ وقت چشمات گریون نباشه اگر هم باشه برای چیز های کوچولو باشه مامانی طاقت دیدن اشکاتو نداره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی