بالاخره منم تونستم
فندق مامان بالاخره منم تونستم نی نیمو خودم ببرم حمام .
برای سرما خوردگیت حدود یک هفته بود حمام نرفته بودی چند بارم از پدری خواستم ببردت حمام یا شما خواب بودی یا بابا خسته بود(آخه تو حمام کلی با هم بازی می کنید)آخر سر چهار شنبه عصر حسابی خرابکاری کردی رفتم بشورمت که طی یه تصمیم سریع دلو به دریا زدمو بردمت حمام کلی لذت بردم بدنتو لیف زدم سرتو شامپو زدم و سریع لباس تنت کردم با خوشحالی به بابا و مامان مریم و مرضی زنگیدم و گفتم .
مرسی که با به دنیا اومدنت تونستم حس قشنگیو تجربه کنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی